6/24/2009

اولین انقلاب دیجیتال دنیا

دهکده جهانی دارد با هم متحدالشکل عمل میکند

اطلاعات از ایران فرستاده میشه و دلها را در دنیا خون میکنه

با وجود سلاح و اینکه ما پیاده ایم و آنها سواره


"ما هم خدایی داریم"

10/11/2006

سرگردانی

سفر آفرینش حرکت از وحدت به کثرت
و بعد پیدا کردن وحدت در کثرت است

خیلی دچار کثرت شده

9/11/2006

رفتم که خار از پا کنم محمل نهان شد از نظر
یک دم زخود غافل شدم صد سال راهم دور شد

*****************

به لب رسید جان و بر نیامد کام
به سر رسید امید و طلب به سر نرسید

8/22/2006

در دل شب صدایی می‌آید
صدایی از اعماق جان
صخره‌ها پذیرای موج دریا هستند
غنچه‌ها با وزش نسیم دریا می‌رقصند
ستارگان تماشا کنان
به راز و نیاز کسی گوش می‌دهند
که او تماماً وی شده
گویی آسمان‌ها در صلح‌اند
که بزرگمردی اکنون
از اسرار با خبر شده
چهل سال سرگردانی
عاقبت به اعماق جانش رسانده

عید مبعث مبارک - بزرگترین عید

7/12/2006

امروز تو هوا بوی جمشیدیه رو استشمام می‌کردم
وقتی تقویم رو نگاه کردم؛ دیدم سه روز مونده

این حس ششم چی رو می‌رسونه؟

5/30/2006

کل شیء هالک الا وجهه ذو جلال و اکرام

5/07/2006

کتاب زن سی ساله:
خوشبختی خارج از چارچوب های اجتماعی ممکن نیست.


تجربه منش هر کسی رو میسازد

5/04/2006

آب در هاون کوبیدن

خدایا چرا من بخوام کسی رو رام کنم؟ اصلا آدم رام چه جوریه؟ اگر منظور از آدمای رام آدم های گرفتار روزمرگی است پس چرا قلب منو تکون نمیدن؟ نه من نمیخوام کسی رو به زور وادار به کاری کنم. ناراحت کردن جرات میخواد. انتقاد اگر به قیمت خراب کردن وجهه خودت باشه بازهم دلیل بر ناتوانی است؟

چه طور به این راحتی مردم رو قضاوت میکنه و رده بندی میکنه؟ اینطوری فقط خودشو راحت میکنه که آی دیدی اینم تو زرد از آب دراومد! پس با این حساب منو اسمش رو نبر تو یک لیگیم. این تقسیم بندی خیلی بی انصافی میخواد.

وقتی زبون هم رو نمی فهمیم حرف زدن چه فایده؟

For whose sake

بالاخره منو می بخشی

رام کردنی در بین نیست
ترس از آسیب دیدن نیست
ناتوانی در تشخیص کار درست است

4/03/2006

امواج

مهربانی، اعتماد، حمایت، احساسات پاک، درک مفاهیم والا و راستی

خدایا ممنونتم

2/27/2006

آتش زير خاکستر

با يک اشاره همه چي دوباره زنده شد

داري با من چه کار مي‌کني؟

10/20/2005

Pakistan

خدا بنده‌هاشو مي‌بينه
سوم رمضان الي پانزدهم
خانه به دوشي

10/09/2005

Things happen to just not work out right

I'm going crazy................
don't leave me alone my only one!

9/14/2005

کن فيکون

باورم نمي‌شه........

مهندس صفري هم پرواز کرد ....

8/23/2005

"Let's keep our fingers crossed"

تاثير دعا تا کجاست؟
اصلا مي‌شه چيزي رو با دعا عوض کرد؟

با اين حال از رو نمي‌رم و به دعاهام ادامه مي‌دم

7/27/2005

mother's day

طفلکي بچه‌ام........
امروز مي‌ره همون جايي که بعد از برج سفيد رفت
ولي ما مي‌ريم خريد !
لابد دوباره غم دنيا مياد سراغش
فکر مي‌کنه من چرت گفتم
مادر نقطه پيوند با هستي است

7/21/2005

بيابوني

تازه از سفر کوه و بيابون رسيده
بالاخره فيلش ياد هندستون مي‌کنه
هر چند خيلي دير اما مياد

يوسف گم گشته باز آيد به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور

7/12/2005

Yousef

اين خداي احد و واحد اگر


اگر ديوانه نخوانيدم مي‌گويم که
بوي يوسف مي‌شنوم

نمي‌دونم برمي‌گرده يا نه
اما من بويش را مي‌شنوم
حسش مي‌کنم
بي برو برگرد خودشه خود خودش

7/03/2005

نفسم در سينه حبس نيست

مي‌نويسم تا بلکه کمي آرام شوم
چه گويم که ناگفتنم بهتر است؟

خدايا دارم به چه سمتي پيش مي‌رم
کي مي‌تونه بگه که جريان چيه
اگر همه چي تموم شد که خب ديگه کاري از دست من برنمياد من
مي‌تونم ببخشم
اما آيا نبايد که بخواد؟
اصلا احساس خوبي ندارم

سردرگمم؛گيجم؛خسته‌ام و از همه مهمتر اينکه
ناراحتم

خدايا من گم شده‌ام
نمي‌تونم اين مرحله رو بگذرونم
ديگر نمي‌دونم چي درسته و چي غلط
همه چي واسم ناآشناست
نفس کشيدن برام غريبه‌اس
انسان نمايي ديگه داره خيلي سخت مي‌شه

خدايا خواهش مي‌کنم منو تو زندان دنيا دوستان گير ننداز
منو دوباره به اين دنيا برنگردون
بذار اين آخرين سفر من به اينجا باشه

کاشکي اينقدر مسايل رو سخت نکنه
واقعا داره امتحان مي‌کنه
اصلا او هم احساسي به من داره يا نه
منو مي‌شناسه يا نه
آيا داره با خودش فکر مي‌کنه که داره
با يکي که به کمال فکري نرسيده
فقط به خاطر جاذبه‌هاي زنانگي
قانع مي‌شه
از دادن فرصت به من و خودش براي شناخت بيشتر هم
که فرار مي‌کنه

املاء ننوشته غلط نداره

حس مي‌کنم کمي بهتر شده‌ام

6/16/2005

What happened? I don't know what to say..........
I feel sorry for every thing, very much. But what can I do now????
O.K God I'll be patient.
Where am I flyng to?

At least there is one thing to be happy about:
I know no one will ever be awared of this weblog,
and there is nothing to do with him anymore.

Thank God I now know where in the circle I am !!!!

5/30/2005

الرحمن الرحيم

مهرباني
برترين صفت. بهترين راه براي فراموشي خود و فنا

5/15/2005

هـ . آ

عمر عزيزم شد تلف اندر پي آب و علف
كاري نكردم بهر جان استغفرالله العظيم

هر چند جويم من كنار زين عالم ناپايدار
تقديرم آرد در ميان استغرالله العظيم

"فيض كاشاني"

"UNESCO"

"قصد رفتن بايد كرد و ماندن بسيار عمر ضايع كردن است"

شيخ اشراق

اين كودكان در كرانه دريا گرم بازي بودند كه موجي آمد و بازيچه‌هاشان را ربود و به ژرفنا برد: اكنون گريان‌اند
اما همان موج بهرشان بازيچه‌هاي نو خواهد آورد و گوش ماهي‌هاي رنگين نو پيش‌شان خواهد ريخت
آنگاه آرام خواهند گرفت و شما، دوستان من، نيز همچون ايشان آرام‌بخش خويش را خواهيد يافت و- گوش ماهي‌هاي رنگين نو

"چنين گفت زرتشت - نيچه"

5/04/2005

Pretend

چرا هنر نمايش در طول سالها از بين نرفته است؟ ريشه آن به چند هزار سال پيش برميگردد؟ خداوند عالم چه چيزي را ميخواهد به ما بفهماند؟

ما بازيگر هستيم. بايستي باشيم. براي مدت محدودي آمده ايم به اين دنيا تا نقشهايي را بازي كنيم. اما بايد هشيار باشيم كه ما فقط داريم نقش بازي ميكنيم، هر لحظه آماده درآوردن لباسهاي صحنه و برگشتن به خود واقعي مان باشيم

پس چه بهتر كه نقش دلخواهمان را انتخاب كنيم

5/03/2005

Just now, exactly at this moment
I received a message from God through lips of a friend

Enjoy your life as now it is. These excitements will be interesting for you in the future when you look back to these days

Days which you didn't know what to do. Days that questions were asked and you had to live a lifetime to find the answers. Days when you were running to get to the destination; attempting, trying, endeavoring, striving and finally arriving
Youth is your only source, so enjoy the fluctuated path

دوشنبه 12/2/84 - مهاب قدس - ساعت 1:40

Virus

Have you ever thought how hard is to live in this world.
I'm tired of existing as a human being. I want to go to that very place where I'm not supposed to be a creature any more. Feeling the "Being" in all moments.
To me it seems like I'm dead now.
When is a Virus actually alive?
Outside a host or inside it??!!

4/27/2005

"من"

همين نام هاست كه باعث ميشود ما ازخداوند دور شويم. مثلا تو نيلوفر نيستي. به طور موقت پدر و مادرت اين نام را بر تو گذاشته اند و اگر نه تو نيلوفر خانوم نيستي و من صفري نيستم. برو پيدا كن تو كي هستي!! اصلا همين "من" گفتن نشان ميدهد كه طرف عارف نيست. چون عارف ديگه از خودش گذشته و "من" را در خودش كشته، تماما "او" شده

بعضي ها فكر ميكنند همينكه كتاب عرفاني بخوانند عارف شده اند

عرفان حقيقي

دنيا خيال است.
از ازدواج روح خدايي با بدن خاكي چيزي بنام نفس بوجود آمده است. اگر روح و بدن از هم جدا شوند چيزي بنام نفس باقي نمي ماند تا ما آنرا بكشيم. پس بايد در همين دنيا آنرا بكشيم و اگر نه بعد از مرگ فرصتش نيست. خب اصلا چرا ما خودمان را به درد سر بيندازيم كه نفس را بكشيم؟ چون به هر حال كه بعد از مرگ روحمان به خداوند مي پيوندد؟؟؟!! نخير اينطوري ها نيست. بعد از مرگ تو به كالبد ديگري با شكل ديگر وارد ميشوي. مثلا بسته به اعمالت ممكن است سگ شوي يا گاو و يا يك انسان ديگر..

3/13/2005

دلتنگي
يك عنصر خاكي را به آتش تبديل كرده است
شعله ور و سوزان
هم آب هستم هم باد
خاك و آتش در يك زمان
چگونه ميتوانم به يك نام محدود باشم
محبوس در قفس شخصي به نام من
هر لحظه روحم را در عنصري حلول خواهم داد
بي پروا و آزاد
دلتنگم
بسيار زياد

من آتشم
كه از دلتنگي
در احتراق ميسوزد

3/09/2005

منطق

هر انساني بواسطه انسان بودنش و متفكر بودنش
دلايلي براي انجتم كارهايش دارد
منطق عمل او ميتواند بسيار پيچيده يا ساده باشد
حتي اگر از يك ديوانه هم سئوال كني
براي خودش دلايلي دارد
مثلا اگر از او بپرسي چرا غذايت را نخورده اي؟
ميگويد چون روز است
اما
بعضي از آدم ها هم ترجيح ميدهند ديوانه خوانده شوند
چون سايرين قدرت درك دلايلشان را ندارند
پس بدون تلاش براي توجيح سايرين
به راه خودشان به سبك ديوانگان ادامه ميدهند

ولي وجود منطق در تك تك فعاليت هاي انساني
انكار ناپذير است

2/16/2005

ترديد

ريسك